جدول جو
جدول جو

معنی تعفن کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تعفن کردن(نَ یَ دَ)
گندیده شدن و بوی گند کردن. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعفن شود
لغت نامه دهخدا
تعفن کردن
گندیده شدن و بوی گند کردن
تصویری از تعفن کردن
تصویر تعفن کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترفند کردن
تصویر ترفند کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، نیرنگ ساختن، مکایدت کردن، دستان آوردن، فریفتن، تنبل ساختن، شید آوردن، مکر کردن، نارو زدن، غدر کردن، گول زدن، تبندیدن، کید آوردن، غدر داشتن، گربه شانه کردن، اورندیدن، سالوسی کردن، غدر اندیشیدن، چپ رفتن، حقّه زدن، پشت هم اندازی کردن، خدعه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعدی کردن
تصویر تعدی کردن
تجاوز کردن، دست اندازی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ کَ دَ)
اقدام به مکالمۀ تلفنی. با تلفن مکالمه کردن. چنانکه گویند: من امروز به فلانی در اصفهان تلفن کردم و جریان را به او گفتم. رجوع به مادۀ قبل و تلفن شود
لغت نامه دهخدا
امری را بطرق مختلف انجام دادن، ببازیها و تفریحات گوناگون مشغول شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معین کردن
تصویر معین کردن
برینیدن نشاختن تعیین کردن بر قرار کردن، معلوم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکفل کردن
تصویر تکفل کردن
کفالت کردن کسی را کفیل شدن پایندانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکفین کردن
تصویر تکفین کردن
کفن کردن مرده کفن پوشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلفظ کردن
تصویر تلفظ کردن
رندشیدن ادا کردن لفظ، سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
کسی را بکاری نصب کردن برگماشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنفس کردن
تصویر تنفس کردن
رخیدن دم بر کشیدن هنیدن هوییدن نفس کشیدن دم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقل کردن
تصویر تعقل کردن
اندیشیدن اندیشه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعرض کردن
تصویر تعرض کردن
مخالفت و ممانعت نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
پژوهیدن بدقت ملاحظه کردن چیزی را ژرف نگریستن، کتابی را صفحه بصفحه و بدقت مطالعه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
شگفتیدن شگفتن چو افراسیابش به هامون بدید - شگفتید از آن کودک نو رسید (شاهنامه) حیرت کردن شگفت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعدی کردن
تصویر تعدی کردن
چخیدن ستم کردن تجاوز کردن دست اندازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحصن کردن
تصویر تحصن کردن
پناهنده شدن در پناه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحفه کردن
تصویر تحفه کردن
پیشکش دادن هدیه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعهد کردن
تصویر تعهد کردن
((~. کَ دَ))
به عهده گرفتن، نگاهداری، تیمار داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحصن کردن
تصویر تحصن کردن
بست نشستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
گماردن، گماشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تلفظ کردن
تصویر تلفظ کردن
Pronounce
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعهد کردن
تصویر تعهد کردن
Pledge
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعجب کردن
تصویر تعجب کردن
Wonder, Amaze
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
Determine, Stipulate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعهد کردن
تصویر تعهد کردن
обещать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعجب کردن
تصویر تعجب کردن
изумлять , удивляться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تلفظ کردن
تصویر تلفظ کردن
произносить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
определять , оговаривать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تلفظ کردن
تصویر تلفظ کردن
aussprechen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعجب کردن
تصویر تعجب کردن
erstaunen, sich wundern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
bestimmen, festlegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعهد کردن
تصویر تعهد کردن
versprechen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تلفظ کردن
تصویر تلفظ کردن
вимовляти
دیکشنری فارسی به اوکراینی